- گردن آوری
- تنومندی، زورمندی
معنی گردن آوری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گردن کلفت، تنومند، زورمند
جمع کردنی، جمع و جوری
تنومندء زورمند: فرمود که هزار غلام گردن آورتر زره پوش را نزد من فرست
استخراج
جمع آوری، تالیف
عمل گرد آوردن، جمع کردن
گرد آوردن جمع